عطر متکای گاوگردنکلفتیا !
روی گاو نوشت : اینجانب اظهار گاوی نموده و پوزش خود را بابت تعطیلی چند وقته ی این صفحه یکجا و پیش پیش اعلام می کنم .
معنی پوزش در لغت نامه گاشکستان : در گاشکستان گاوی را که کم کاری کند باید پوزش کنند ، یعنی پوز اش را می بندند و شیره ی آدمیزاد به خوردش می دهند ، شیره ی آدمیزاد شربتی ست که از فشار روی آدم ها به دست می آید ،شیره ی مذکور را از سرزمین های دور می آورند.
توی گوشتان فرو بفرمایید : این داستان یک تخیل صرف است ، محصول کودک درون خیال پرداز ، لطفن ارجاع و سنجاق نکنید به موضوع مشخصی در جامعه پیرامونتان !
و اما ادامه ی داستان :
گاوخیک به دستور گاوگردنکلفتیا به اتاقش برده می شود ، او دستور می دهد کسی در اطراف اتاق نپلکد تا گاوخیک خر و پوف کنند ، خر و پوف به عملی گفته می شود که در آن گاو مذکور بدون اینکه چشم روی هم بگذارد از خودش صدا در می کند تا خستگی اش برطرف شود. در همین حین عطر متکا را هم در فضا پخش می کنند ، عطر متکا از سرزمینی بنام شیرازو به گاشکستان ترانزیت می شود سرزمینی که گفته می شود مردمی بس تنبل و خسته دارد و گاوها این سرزمین را برای تورتابستانه انتخاب می کنند. گاوخیک به این سنت کاخ هیچ آشنایی ندارد ، گاوگردنکلفتیا برای اینکه خدمه از این موضوع بویی نبرند خودش مشغول خر و پوف می شود .
گوشه ای دیگر از سرزمین گاشکستان
گاوگولیا همان گاو نقش اول قصه تصمیم می گیرد برای
مجوز چراگاه تفریحی اش به دفتر مجوزات عمومی کاخ برود اما در جاده با
موجودی عجیب مواجه می شودکه کمی بلند است و دست هایش روی زمین نیست ، بالای کله اش
تاس است ، چیزی مشکی رنگ به تن دارد ، گاوگولیا پوزتابش را از کیفش بیرون میآورد و
مشخصات آن موجود را وارد می کند : آدمیزاد !
گاوگولیا تصمیم می گیرد کمی با او نشخارگویی کند ، نشخارگویی همان تعارف است در
فرهنگ سرزمینی دور ،
گاوگولیا نیشش را باز می کند و خیلی گاوانه می گوید : گاوگولیا هستم ، کمکی از دستم بر میاد ؟
آدمیزاد : شلغمکار هستم ، سلام
گاوگولیا : دنبال زمین می گردین ؟
آدمیزاد : آره ، می خوام آتیش راه بندازم.
گاوگولیا : واسه شلغماتون ؟
آدمیزاد : نه ، میخوام بساط کباب راه بندازم ، فامیلم شلغمکاره ضمنن !
گاوگولیا : یعنی فامیلاتون شلغمکارن ، خودتون کبابی دارین ؟
آدمیزد : نه ! خودم شلغمکارم ، نام خانوادگی م شلغمکاره !
گاوگولیا : یعنی خانواده تونم شلغمکارن ؟
آدمیزاد : مهم نیست ، بگذریم ، من اومدم برای یه مرخصی تفریحی.
گاوگولیا : یعنی چیکار کنین ؟
آدمیزاد : یه مرخصی تفریحی.
گاوگولیا : مرخصی یعنی چی؟
آدمیزاد : یه استراحت کوتاه مدت بدون اینکه کار کنی.
گاوگولیا : الان ما گاوا یعنی هممون مرخصیم؟
آدمیزاد : شما گاوید من که گاو نیستم.
گاوگولیا : خب شما چی هستین پس ؟
آدمیزاد : مدیر.
گاوگولیا :یعنی چیکار می کنین؟
آدمیزاد : خب مدیریت می کنیم.
گاوگولیا : یعنی چیکار ؟
آدمیزاد : مثلا می گیم کی چیکار کنه کی چیکار نکنه امضا می کنیم معمولن هم تو اتاقیم ، یه میز گنده هم داریم.
گاوگولیا : مث ما که قلمرو داریم و نمی زاریم کسی بیاد داخل یعنی ؟
آدمیزاد " خودش را جمع و جور می کند " : بلانسبت البته !
ادامه دارد..
آقا رسیدن بخیر...
:-)
ارتدتمنیم جناب
خوش برگشتی.
آخرین جواب گاوگولیا عالی بود!
حالا زبون درازی هاشو می بینی یازهم.
شیرازووو عالی بود :))))))
البته منظور اصلا شیراز خودمون نیستا
اول به این آقای شلغمکار بگو یه فکری سریع به حال کروات بکنه،چون آقا پلیس معروف آقا رادان منظورمه،گفته به شدت برخورد می کنیم.
ار هر از گاهی وب نویس ای گاو سرخوش تمیز به موقع بنویس
فتوشاپه
امیدوارم
عکس شلغمکار عالیه . . .