نمی دانم از اینهایی هستید که منتظر میمانند داستان را خود نویسنده پیش ببرد و فقط یک خواننده تنبل و بی عرضه باشند ، یا نه از اینهایی هستید که دوست دارید دخالت کرده و شخصیت اضافه و یا آن یکی را کم رنگ کنید و از این دست شیطنتها و فضولی ها ! گاوگردنکلفتیای عظیم گاوی را به خدمت میگییرد تا نقش گاو گولیا را در گاخ بازی کند و از این طریق دارایی های گاوبلابانو را مال خود کند ، اما گاوی که او به گاخ می آورد دردسرهای عجیب و غریبی را بوجود می آورد ، از شش گاو بالا دوست دارید کدام به گاخ دعوت شود ؟
یک.گاوپوز دو.گاوگلابتون سه.گاوزنگول
چهار.گاوخیک پنج.گاوگردالو شش.گاوگول
یکی از گاوها را انتخاب کنید و شخصیت پردازی کنید ، طبیعتن هر گاوی که رای بیشتری بیاورد و شخصیت پردازی جذاب تری داشته باشد به قصه اضافه خواهد شد ، لطفن دست به گاو شوید.
گاوچرانی در حال بردن گاو خود از محلی به محل دیگر بود.طنابی دور گردن گاو بسته شده بود و سر دیگر طناب در دست گاوچران قرار داشت.در راه با گروهی از اهل دل که در حال سفر بودند ملاقات کرد.سرپرست گروه گاوچران را با گاوش متوقف کرد و از همراهان خود خواست اطراف او بایستند.او این چنین به آنها آموزش میداد. از گاوچران پرسید:آیا تو هستی که به گاو بسته شده ای یا گاو به تو بسته شده؟ مرد به سرعت پاسخ داد:گاو به من بسته شده,چرا من باید به گاو بسته شده باشم؟ در این حال سرپرست گروه طناب را از گردن گاو برداشت و او را آزاد کرد و گاو فورا فرار کرد.گاوچران که حیرت کرده بود وقت را تلف نکرد و به دنبال گاو دوید. سرپرست به همراهانش گفت:با وجود اینکه گاوچران خیال میکرد گاو در دست اوست،در واقع این او بود که اسیر گاو شده بود... (همه اسیر گاویم ، ما گاویم و اسیریم ، منتظر موقعیت واسه فراریم، فرارکردیم، گاو خریم هیچی حالیمون نیست، ...؟) خودت اتنخاب کن بزار تو سکوت فقط خواننده باشیم سر صدا میشه شلوغ میشه همه چی قاطی میشه بقول معروف آشپز که 2 تا شه غدا یا شوره یا بیمزه... دموکراسی نخواستیم گاوگردان و گاویسنده
اول مرسی بخاطر داستانک . بسیار خوب دوم اینکه من این روش کارگاهی که مخاطب نقش داشته باشه در پیشبرد داستان رو دوست میدارم شاید مخاطب دوست نداشته.حالا باید منتظر بازخوردها باشم.مرسی
من میخوام قصه گوش کنم :( تا صبح خواب قسمت جدید رو دیدم. اون گاو وسطیه از پایین اون چه خنگولیه اونو زیاد بیار دوست گاوگولیا باشه نصف گاوصیت رو بخوره. اوه اون اولی از راست هم خوبه اونم بیارش میتونه آمار فضولی های گاوگولیا و اون گردالو تو گاخ رو به گاوگردنکلفتیا بده موذی به نظر میاد... هوووووووم، همین فعلا. چیزی یادم اومد اینجا برات پخش و پلا میکنم. D:
به نظر من اون گاوخیکه میتونه داستانت وجالب کنه مثلا بیاد تووتوی دربار نفوذ کنه وآمار همه روبه گاوگردنکلفتیای بزرگ بده بعدش هم قسمتی از گارث رابرای خودش بخواد وکم کم پارو ازگلیمش درازتر کنه وسودای به قدرت رسیدن و درسرش بپرورونه اون وقت گاوگردنکلفتیای بزرگ بدجور ی توی ذوقش میخوره وازدر انتقام دربیاد والباقی فکر کنم خودت پردازش کنی جالب تر بشه...
من گاوگول رو انتخاب میکنم. خود گاوگولیاست که بخاطر سهم بردن بیشتر از یونجه شغل خودش رو زده به خریت! و بعنوان شغل دوم در نقش دلگاوک(همون دلقک) تو یه سیرک کار میکنه ولی کسی اون رو نمی شناسه.....
گاوچرانی در حال بردن گاو خود از محلی به محل دیگر بود.طنابی دور گردن گاو بسته شده بود و سر دیگر طناب در دست گاوچران قرار داشت.در راه با گروهی از اهل دل که در حال سفر بودند ملاقات کرد.سرپرست گروه گاوچران را با گاوش متوقف کرد و از همراهان خود خواست اطراف او بایستند.او این چنین به آنها آموزش میداد.
از گاوچران پرسید:آیا تو هستی که به گاو بسته شده ای یا گاو به تو بسته شده؟
مرد به سرعت پاسخ داد:گاو به من بسته شده,چرا من باید به گاو بسته شده باشم؟
در این حال سرپرست گروه طناب را از گردن گاو برداشت و او را آزاد کرد و گاو فورا فرار کرد.گاوچران که حیرت کرده بود وقت را تلف نکرد و به دنبال گاو دوید.
سرپرست به همراهانش گفت:با وجود اینکه گاوچران خیال میکرد گاو در دست اوست،در واقع این او بود که اسیر گاو شده بود...
(همه اسیر گاویم ، ما گاویم و اسیریم ، منتظر موقعیت واسه فراریم، فرارکردیم، گاو خریم هیچی حالیمون نیست، ...؟)
خودت اتنخاب کن بزار تو سکوت فقط خواننده باشیم
سر صدا میشه شلوغ میشه همه چی قاطی میشه
بقول معروف آشپز که 2 تا شه غدا یا شوره یا بیمزه...
دموکراسی نخواستیم گاوگردان و گاویسنده
اول مرسی بخاطر داستانک . بسیار خوب
دوم اینکه من این روش کارگاهی که مخاطب نقش داشته باشه در پیشبرد داستان رو دوست میدارم شاید مخاطب دوست نداشته.حالا باید منتظر بازخوردها باشم.مرسی
این پیشنهاد بخاطر درگیر کردن مخاطب با داستان است حقیقتن یا سیاستمداری نویسنده؟؟؟
طبیعتن مخاطبی که تا الان درگیر نبوده همچنان درگیر نمیشه . این پیشنهاد فقط مال اونهایی که تا به امروز دنبال کردند و حتا ایده دادن . مرسی پگاه جان
من میخوام قصه گوش کنم :( تا صبح خواب قسمت جدید رو دیدم. اون گاو وسطیه از پایین اون چه خنگولیه اونو زیاد بیار دوست گاوگولیا باشه نصف گاوصیت رو بخوره. اوه اون اولی از راست هم خوبه اونم بیارش میتونه آمار فضولی های گاوگولیا و اون گردالو تو گاخ رو به گاوگردنکلفتیا بده موذی به نظر میاد... هوووووووم، همین فعلا. چیزی یادم اومد اینجا برات پخش و پلا میکنم. D:
مرسی ساره
به نظر من اون گاوخیکه میتونه داستانت وجالب کنه مثلا بیاد تووتوی دربار نفوذ کنه وآمار همه روبه گاوگردنکلفتیای بزرگ بده بعدش هم قسمتی از گارث رابرای خودش بخواد وکم کم پارو ازگلیمش درازتر کنه وسودای به قدرت رسیدن و درسرش بپرورونه اون وقت گاوگردنکلفتیای بزرگ بدجور ی توی ذوقش میخوره وازدر انتقام دربیاد والباقی فکر کنم خودت پردازش کنی جالب تر بشه...
مرسی از گاوپردازیت رهی جان!
من گاوگول رو انتخاب میکنم.
خود گاوگولیاست که بخاطر سهم بردن بیشتر از یونجه شغل خودش رو زده به خریت! و بعنوان شغل دوم در نقش دلگاوک(همون دلقک) تو یه سیرک کار میکنه ولی کسی اون رو نمی شناسه.....
چه بامزه!
گاوخیک رو اضافه کنی / خیگول بازیاشون بیشتر رو میشه فکر کنم
گاوپوز به نظر موذی تر میاد، البته با توجه به داستانت.
مااااااااااااااا مااااااااااااااحسنک کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نت حسنک قطعیده است گاونت نداریم..کمی صبر تا کانتکت شویم..